Perdic | پیشنهاد وی را رد کگردن پیشنهاد اورا نپذیرفتند | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (8475 milliseconds)	ارسال یک معنی جدید

Menu	English	Persian	Menu
	they rejected his proposition U	پیشنهاد وی را رد کگردن پیشنهاد اورا نپذیرفتند

معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches

	allotment advice U	پیشنهاد تخصیص حقوق یاپرسنل پیشنهاد سهمیه بندی حقوق یا پرسنل
	offers U	پیشنهاد کردن پیشنهاد
	offered U	پیشنهاد کردن پیشنهاد
	offer U	پیشنهاد کردن پیشنهاد
	proposal U	پیشنهاد
	proposals U	پیشنهاد
	purpose U	پیشنهاد
	purposes U	پیشنهاد
	recommendations U	پیشنهاد
	tendered U	پیشنهاد
	tenderest U	پیشنهاد
	tendering U	پیشنهاد
	overture U	پیشنهاد
	overtures U	پیشنهاد
	recommendation U	پیشنهاد
	tender U	پیشنهاد
	motion U	پیشنهاد
	bids U	پیشنهاد
	proposition U	پیشنهاد
	propositioned U	پیشنهاد
	propositioning U	پیشنهاد
	propositions U	پیشنهاد
	bid U	پیشنهاد
	proffers U	پیشنهاد
	plea U	پیشنهاد
	motioned U	پیشنهاد
	motioning U	پیشنهاد
	motions U	پیشنهاد
	pleas U	پیشنهاد
	proffer U	پیشنهاد
	proffered U	پیشنهاد
	proffering U	پیشنهاد
	overtures U	پیشنهاد ها
	offered U	پیشنهاد
	offers U	پیشنهاد
	proposals U	پیشنهاد ها
	offers U	پیشنهاد ها
	applications U	پیشنهاد ها
	overture U	پیشنهاد
	motion [politic] U	پیشنهاد
	proposal U	پیشنهاد
	offer U	پیشنهاد
	offer U	پیشنهاد
	bidders U	پیشنهاد
	suggestions U	پیشنهاد
	application U	پیشنهاد
	suggestion U	پیشنهاد
	bidder U	پیشنهاد
	bids U	پیشنهاد مزایده
	bid U	پیشنهاد حراج
	suggester U	پیشنهاد دهنده
	bids U	پیشنهاد خرید
	bids U	پیشنهاد دادن
	offer curve U	منحنی پیشنهاد
	mover U	پیشنهاد دهنده
	bids U	پیشنهاد کردن
	bids U	پیشنهاد مناقصه
	bid U	پیشنهاد خرید
	suggests U	پیشنهاد کردن
	projected U	پیشنهاد کردن
	tendering form U	ورقه پیشنهاد
	tenderer U	پیشنهاد دهنده
	project U	پیشنهاد پلان
	bid U	پیشنهاد مناقصه
	bid U	پیشنهاد کردن
	project U	پیشنهاد کردن
	bid U	پیشنهاد مزایده
	bid U	پیشنهاد دادن
	suggesting U	پیشنهاد کردن
	firm offer U	پیشنهاد ثابت
	bids U	پیشنهاد حراج
	offeror U	پیشنهاد دهنده
	overbid U	پیشنهاد زیادتر
	proposer U	پیشنهاد کننده
	bidders U	پیشنهاد دهنده
	bidder U	پیشنهاد کننده
	bidder U	پیشنهاد دهنده
	propositioning U	گزاره پیشنهاد
	proposal form U	فرم پیشنهاد
	proposal of marriage U	پیشنهاد عروسی
	acceptance of offer U	پذیرش پیشنهاد
	acceptance of offer U	قبولی پیشنهاد
	propositioned U	گزاره پیشنهاد
	suggestible U	پیشنهاد کردنی
	bidders U	پیشنهاد کننده
	firm offer U	پیشنهاد قطعی
	counterbid U	پیشنهاد متقابل
	counter offer U	پیشنهاد متقابل
	proposition U	گزاره پیشنهاد
	propounder U	پیشنهاد دهنده
	offerer U	پیشنهاد دهنده
	propositions U	گزاره پیشنهاد
	suggested U	پیشنهاد کردن
	suggestions U	پیشنهاد القاء
	recommendations U	نامه پیشنهاد
	offered U	پیشنهاد کردن
	offer U	پیشنهاد کردن
	peace offerings U	پیشنهاد صلح
	advancing	پیشنهاد کردن
	advance	پیشنهاد کردن
	acceptance U	تصویب یک پیشنهاد
	acceptances U	تصویب یک پیشنهاد
	recommendation U	نامه پیشنهاد
	offers U	پیشنهاد کردن
	peace offering U	پیشنهاد صلح
	tendered U	پیشنهاد دادن
	suggestion U	پیشنهاد القاء
	tender U	پیشنهاد دادن
	tenderest U	پیشنهاد دادن
	tendering U	پیشنهاد دادن
	projects U	پیشنهاد پلان
	propounds U	پیشنهاد کردن
	propound U	پیشنهاد کردن
	proposing U	پیشنهاد کردن
	proposes U	پیشنهاد کردن
	proposed U	پیشنهاد کردن
	propose U	پیشنهاد کردن
	recommend U	پیشنهاد کردن
	recommending U	پیشنهاد کردن
	recommends U	پیشنهاد کردن
	offer to purchase U	پیشنهاد خرید
	propounding U	پیشنهاد کردن
	projected U	پیشنهاد پلان
	suggest U	پیشنهاد کردن
	projects U	پیشنهاد کردن
	to make overtures U	پیشنهاد کردن
	My advice is ... U	پیشنهاد من این است ...
	offer to purchase U	پیشنهاد جهت خرید
	offer for sale U	پیشنهاد جهت فروش
	proposal U	پیشنهاد [برنامه ای یا طرحی]
	pull one's socks up <idiom> U	پیشنهاد عالی دادن
	to hold out the olive branch <idiom>	[پیشنهاد آشتی کردن]
	Many explanations were proffered. U	توضیحات بسیاری پیشنهاد شد.
	request for proposal U	تقاضا برای پیشنهاد
	to pop the question U	پیشنهاد عروسی کردن
	to make a motion U	پیشنهاد کردن بر ان شدن
	proforma U	پیشنهاد فروش کالا
	proffers U	تقدیم پیشنهاد کردن
	tenderest U	پیشنهاد ادای دین
	ultimatum U	اخرین پیشنهاد قطعی
	ultimata U	اخرین پیشنهاد قطعی
	projects U	طرح یا پیشنهاد کردن
	project U	طرح یا پیشنهاد کردن
	tendering U	تقدیم کردن پیشنهاد
	proffered U	تقدیم پیشنهاد کردن
	proffering U	تقدیم پیشنهاد کردن
	bidden U	خواندن پیشنهاد دادن
	ultimatums U	اخرین پیشنهاد قطعی
	bidders U	پیشنهاد دهنده در حراج
	suggestion U	افهار عقیده پیشنهاد
	suggestions U	افهار عقیده پیشنهاد
	tenderest U	پیشنهاد در مزایده یا مناقصه
	tendered U	پیشنهاد در مزایده یا مناقصه
	tendering U	پیشنهاد ادای دین
	tendering U	پیشنهاد در مزایده یا مناقصه
	proffer U	تقدیم پیشنهاد کردن
	tendered U	پیشنهاد ادای دین
	tendered U	تقدیم کردن پیشنهاد
	tender U	پیشنهاد در مزایده یا مناقصه
	tender U	پیشنهاد ادای دین
	tender U	تقدیم کردن پیشنهاد
	bidder U	پیشنهاد دهنده در حراج
	bid against U	پیشنهاد بهتری دادن
	consult U	پیشنهاد خواستن از یک خبره
	consults U	پیشنهاد خواستن از یک خبره
	projected U	طرح یا پیشنهاد کردن
	bidding U	پیشنهاد مزایده کردن
	tenderest U	تقدیم کردن پیشنهاد
	consulted U	پیشنهاد خواستن از یک خبره
	move U	پیشنهاد کردن تغییر مکان
	Please consider my suggestion. U	لطفا" به پیشنهاد من توجه کنید
	propounding U	پیشنهاد کردن ارائه دادن
	propound U	پیشنهاد کردن ارائه دادن
	moved U	پیشنهاد کردن تغییر مکان
	propone U	پیشنهاد کردن ارائه دادن
	moves U	پیشنهاد کردن تغییر مکان
	hold forth U	پیشنهاد کردن انتظار داشتن
	propounds U	پیشنهاد کردن ارائه دادن
	mover U	پیشنهاد کننده تکان دهنده
	bids U	پیشنهاد کردن توپ زدن
	bid U	پیشنهاد کردن توپ زدن
	tenderer U	پیشنهاد دهنده در مزایده یامناقصه
	put in U	تقاضا کردن پیشنهاد دادن
	The suggestion didn't go down very well with our boss. U	کارفرما این پیشنهاد را اصلا نپذیرفت.
	to offer somebody a lift U	به کسی پیشنهاد سواری دادن کردن
	to give somebody an ultimatum U	به کسی آخرین پیشنهاد را دادن [در معامله ای]
	Why do you ridicule my suggestion? U	چرا پیشنهاد مرا مسخره می کنی ؟
	[Could I] give you a lift? [colloquial] U	به کسی پیشنهاد سواری دادن کردن
	You yourself suggested it , didt you ? U	مگر خودت نبودی که این پیشنهاد رادادی ؟
	You can't refuse me that ! U	این [درخواست یا پیشنهاد مرا] را باید قبول کنید!
	golden handshakes U	پاداشی که برای تشویق کارمند به بازنشستگی به او پیشنهاد میشود
	take over bid U	پیشنهاد خرید سهام یک شرکت برای اعمال کنترل
	golden handshake U	پاداشی که برای تشویق کارمند به بازنشستگی به او پیشنهاد میشود
	centronics interface U	واسط چاپ موازی که توسط Centronics Inc پیشنهاد شده است
	Is your price offer ( quotation ) stI'll open ( valid ) ? U	آیا پیشنهاد قیمت شما کماکان بقوت خود با قی است ؟
	to suggest it is appropriate to do so [matter] U	پیشنهاد می کند که برای انجام این کار مناسب باشد [چیزی ]
	In regard to the proposed changes I think we need more information. U	در مورد تغییرات پیشنهاد شده من فکر می کنم ما به اطلاعات بیشتری نیاز داریم.
	banns U	اعلان پیشنهاد ازدواج درکلیساتا کسانی که اعتراضی به صلاحیت زوجین دارنداطلاع دهند
	popular front U	ائتلافی که احزاب غیر فاشیست در 5391در انترناسیونال کمونیست پیشنهاد شد و بر مبنای ان دولتهایی نیز در فرانسه واسپانیا روی کار امد
	querying U	پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است